سخنان مدیرعامل خبرگزاری تسنیم و خیرمقدم به هیئت بلندپایه سوری
"مجید قلی زاده"مدیر عامل خبرگزاری تسنیم در ابتدا به عمران الزعبی وزیر اطلاع رسانی سوریه و هیئت همراه وی خیر مقدم گفت و افزود از اینکه با ایشان و همراهانش در جمهوری اسلامی ایران دیدار می کنم، بسیار خوشحال هستم.
من دو هفته قبل در کشور سوریه و شهر دمشق با شما و در آن همایش حضور داشتم که نشست بسیار باشکوه و پرباری بود و از این بابت از میزبانی شما صمیمانه تشکر می کنم.
همانطور که در آن همایش جنابعالی و دیگر مسئولانی که حضور داشتند، به صراحت عنوان کردند و در بیانیه دمشق هم آمد مبنی بر اینکه،ملت و کشور بزرگ سوریه قطعا قریب به 60 ماه است که درگیر جنگ نابرابر با تروریستهایی که دشمنان سوریه و دشمنان انسانیت و حقیقت هستند.
تمامی اهداف دشمنان ملت سوری نقش برآب شد
در شرایطی که دشمنان گمان می کردند در مدت کوتاهی می توانند کشور بزرگ و مقاوم سوریه را به تصرف خود درآورند و به اهدافشان برسند ولی غافل از آنکه با مقاومت مردم و رهبری رئیس جمهور محترم این کشور آقای بشار اسد تمام نقشههای شومشان نقش بر آب شد.
در همان روزهایی که در دمشق در خدمت شما بودیم، علاقهمند بودم که جنابعالی و تیم همراه یک بار در بین مدیران رسانههای جمهوری اسلامی ایران حضور پیدا کنید و در واقع اتفاقات و تحولاتی را که در این کشور رخ داده را از نزدیک با هم مرور کنیم و توفیق نصیبمان شد که در این جلسه در خدمت شما باشیم و از اینکه شما دعوت ما را قبول کردید، خوشحال هستیم.
جمع حاضر در جلسه مسئولان عالی رتبه رسانههای تاثیرگذار جمهوری اسلامی و اندیشمندانی هستند که از نزدیک و با دقت تحولات سوریه را رصد و تحلیل می کنند و خیلی علاقهمند هستیم که در این جلسه، انشاءالله درباره این موضوعات با شما و تیم همراهتان صحبت، گفتمان و هم اندیشی داشته باشیم.
در ابتدا اگر نکاتی هست، جنابعالی بیان بفرمایید و بعد از سخنان شما از صحبتها و نقطه نظرات دوستان حاضر هم مطلع شویم و انشاءالله در این فرصتی که در این نشست هستیم بتوانیم به یک تحلیل دقیق از وضعیت سوریه و آینده محور مقاومت برسیم.
سخنان عمران الزعبی وزیر اطلاع رسانی سوریه :
از اینکه از ما دعوت کردید تا در خبرگزاری تسنیم حضور پیدا کنیم بسیار متشکرم و از حضور تمام حاضران تشکر می کنم.
شما می دانید که سوریه با یک جنگ تمام عیار در برابر وحشی ترین انواع تروریسم تکفیری روبرو است و مقابله می کند و از پنج سال قبل دولت و رهبری سوریه به همه جهانیان و تمام کشورهای همسایه هشدار داده بودند که آنچه در سوریه می گذرد، بسیار خطرناک است و اگر با تروریسم مقابله نشود ما با آینده بدتر و پرچالش روبرو خواهیم شد.
ما در آن زمان پیشگویی نمی کردیم، هرگز پیشگویی نبود، بلکه واقعیتها را رصد کرده بودیم و از حقایق مطلع بودیم.
و دستگاههای اطلاعاتی دولت سوریه،دهها مدرک در دست داشتند که دست داشتن برخی طرفهای خارجی را در حوادث سوریه مورد تاکید قرار می داد.
چرایی شکل گیری بحران سوریه و تحلیل حوادث از ابتدا تا انتها از زبان الزعبی
البته بگذارید از همین ابتدا واضح و شفاف صحبت کنم در ابتدای حوادث بخشی از سوریها به دنبال برخی از برنامههای اصلاحی اجتماعی و اقتصادی بودند و بعضا هم به دنبال خواستههایی بودند که هرگز این خواستهها باعث ناامنی و چالش در نظام نبود و خواستههای دیگری نداشتند.
در همان روزهای نخست می دانستیم و دستگاههای ذیربط در دولت سوریه ما اطلاع داشتند که حقایق چیست و می دانستند در کنار این افراد(که خواستههای سیاسی واصلاحی داشتند)برنامهها و طرحهای خارجی وجود داشت که برای اجرای اهدافشان تلاش می کردند، ما از همان ابتدا برای کسانی که به دنبال اصلاحات بودند، دولت این اصلاحات را اجرا کرد اما با آنهایی که به دنبال اجرای طرحهای بیگانگان و تروریسم بودند،دولت در مقابل آنها ایستاد و دولت سوریه تا حد زیادی در این امر موفق بود، اما وجود طرحها و برنامههای خارجی چه آنهایی که اجرا می کردند سوری بودند یا بیگانگانی که وارد سوریه می شدند، باید حتما با این افراد و طرفها مقابله و برخورد می شد.
اجازه دهید با شما صریحتر صحبت کنم،حافظ اسد رئیس جمهور فقید درگذشت و حاضر نشد پیمان صلح را با اسرائیل امضا کند و بشار اسد رئیس جمهوری کنونی سوریه هم از این چارچوب هرگز خارج نمی شود. زیرا آنچه اسرائیل از امضای هرگونه توافقی به دنبال آن است، چشم پوشی و کوتاه آمدن از حقوق عربی، فلسطینی، سوری و اسلامی است.
در ابتدای حوادث و بحران، عربستان سعودی پشت پرده این حوادث قرار داشت و عملا سه کشور در مقابل سوریه قرار داشتند که شامل قطر، فرانسه و ترکیه بودند.
سران ترکیه، فرانسه و قطر، یعنی حمد بن خلیفه آل ثانی، نیکلا سارکوزی و رجب طیب اردوغان هر کدامشان به تنهایی به طور جداگانه تلاش کردند تا رئیس جمهور بشار اسد را متقاعد کنند تا پیمان صلح را با اسرائیل امضا کند.
امیر قطر به زعم خود می خواست خود را عامل برقراری صلح در منطقه نشان دهد و وعده سرازیر کردن پول و سرمایه به داخل سوریه را در صورت امضای قرارداد صلح میان دمشق و تل آویو مطرح می کرد و این مسئله(درخواست از اسد برای امضای پیمان سازش با رژیم صهیونیستی) را بارها تکرار کرد.سارکوزی هم از این مسئله سخن می گفت و می خواست از این طریق(وادار کردن سوریه به امضای پیمان سازش با رژیم صهیونیستی) دستاوردی برای خود محقق کند و وعده می داد که در برابر امضای توافق صلح، اتحادیه اروپا را به سمت سوریه سوق می دهد و سرمایههای اروپایی را به این کشور سرازیر کند این افراد می خواستند خود را رهبران صلح معرفی کنند.
رجب طیب اردوغان و حزب عدالت و توسعه ترکیه در آن زمان تلاش می کردند از طریق برقراری سازش میان سوریه و اسرائیل، خود را در منطقه مطرح کنند، زیرا حزب عدالت و توسعه و شخص رجب طیب اردوغان به این ظاهرسازیها نیاز مبرم داشتند.
تمام این تطمیعها و فشارها که علیه سوریه اعمال شد تا به امضای پیمان سازش با اسرائیل تن بدهد،کارساز و نتیجهبخش نبود و رئیس جمهور بشار اسد هرگز حاضر نشد با وجود این همه فشار به سازش تن دهد.
تحلیل جنگ 33 روزه و معرفی حامیان واقعی مقاومت/اختلاف180 درجه اهداف یک سفر مشترک
تا اینکه جنگ جولای 2006 و تجاوز اسرائیل به لبنان رخ داد، به جز ایران و سوریه چه کسانی در کنار مقاومت لبنان قرار گرفتند و از آن حمایت کردند؟همان زمان شورای وزیران عربستان سعودی در بیانیهای اعلام کرد آنچه حزب الله انجام داد، ماجراجویی جنون آمیز و بیانگر حماقت است در حالی که یک توطئه بزرگی علیه مقاومت شکل گرفته بود که بندر بن سلطان و سعودالفیصل و فواد سنیوره(نخست وزیر لبنان) و جریان چهارده مارس در لبنان آن را مدیریت می کردند.
رئیس جمهور بشار اسد در آن زمان در سخنرانی معروفی، سران کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس را کوتوله توصیف کرد و شما می دانید در آن زمان تلاشهای زیادی برای بهبود روابط میان عربستان سعودی و سوریه صورت گرفت و ملک عبدالله پادشاه سابق عربستان به دمشق سفر کرد و به اتفاق بشار اسد رئیس جمهور سوریه به بیروت رفتند و نشست معروفی در بیروت به مدت سه ساعت برگزار شد.اما هدف پادشاه سابق عربستان از سفر به بیروت با هدف بشار اسد رئیس جمهور سوریه از این سفر متفاوت بود.عربستان سعودی به دنبال تقویت سیطره و قیمومیت خود بر لبنان و باقی ماندن فواد سنیوره در قدرت بود، در حالی که سوریه خواهان پشتیبانی از مقاومت و حمایت از حزب الله بود و به همین سبب تناقض شدیدی میان سیاستهای سوریه از یک سو با سیاستهای ترکیه،عربستان و قطر به وجود آمد. به هر حال این مقدمات و توضیحات را تشریح کردم تا بفهمیم عربستان سعودی، ترکیه و قطر اکنون در این مرحله و همچنین اردن که مستقیما دستورات سعودی را اجرا می کند و عربستان سعودی که مجری سیاستهای آمریکا در منطقه است آمریکا را اجرا می کند، آنها می خواهند از دولت و ملت سوریه و رئیس جمهور بشار اسد به خاطر سالها ایستادگی در برابر اسرائیل و نپذیرفتن صلح و یا خودداری از تسلیم در برابر اراده ایالات متحده آمریکا و نرفتن زیر سلطه این کشور انتقام بگیرند.
"نه" صریح حافظ اسد به بیل کلینتون
حافظ اسد فقید در جلسات خود همواره اعلام می کرد که میمیرد و هرگز توافق صلح با اسرائیل را امضا نخواهد کرد و چند روز پیش از مرگ خود، در ژنو با بیل کلینتون رئیس جمهور وقت آمریکا دیدار کرد و کلینتون، طرح و نقشهای به حافظ اسد پیشنهاد کرد که ایهود باراک نخست وزیر وقت اسرائیل هم با آن موافق بود که این نقشه دربرگیرنده بازگردانده شدن کامل منطقه اشغالی جولان به سوریه به جز چند متر پیش از دریاچه طبریا بود.در آن هنگام، حافظ اسد توجهی به این نقشه و طرح نکرد و به بیل کلینتون گفت این نقشه را برای خودش نگه دارد، زیرا من(حافظ اسد) وقتی جوانی در ارتش سوریه بودم، پاهایم را در دریاچه طبریا می گذاشتم و بار دیگر پاهایم را در این دریاچه خواهم گذاشت(یعنی سوریه حتی از یک وجب از خاک خود صرف نظر نخواهد کرد و تمام اراضی اشغال شده را از صهیونیستها پس خواهد گرفت)
مضمون پیام و پیشنهاد کالین پاول به بشار اسد هنگام اشغال عراق
شما می دانید که پس از جنگ آمریکا علیه عراق در سال 2003 و اشغال این کشور، کالین پاول وزیر خارجه وقت آمریکا به سوریه سفر کرد و در دیدار با بشار اسد رئیس جمهور سوریه، پیشنهادی داد که هم در آن ترغیب بود و هم تهدید.
پیشنهاد این بود که سوریه در صورت اجرای برخی خواستههای آمریکا، می تواند به بهشت منطقه و مهمترین کشور تبدیل شود. در راس خواستههای آمریکا این درخواست بود که سوریه تمام گروههای مقاومت فلسطینی را از خاک خود اخراج کند و دفاتر آنها را ببندد.تمام گروههای فلسطینی اعم از حماس، فتح، جبهه خلق برای آزادی فلسطین، البته وقتی سخن از بستن دفاتر به میان می آید منظور بستن تمام پایگاهها و پایان یافتن حضور آنها در خاک سوریه است. همچنین به صورت صریح گفتند که سوریه باید روابط خود را به طور کامل با حزب الله قطع کند و همچنین این درخواست را مطرح کردند که سوریه باید به ایران پشت کند و وارد مذاکرات سیاسی(سازش) با اسرائیل شود که ایالات متحده هم از آن حمایت می کند و کالین پاول مدعی بود این مذاکرات به سود سوریه خواهد بود.
واکنش بشار اسد به تهدید آشکار کالین پاول
کالین پاول این تهدید و ترغیب(تطمیع و تشویق) را زمانی مطرح کرد که نیروهای آمریکایی بین دمشق و پشت مرزهای عراق قرار داشتند و پاول تهدید می کرد که این نیروها ممکن است دامنه عملیات خود را گسترش دهند(تهدید به اشغال دمشق)با وجود این تهدیدها، بشار اسد تمام این خواستههای آمریکاییها را رد کرد.
اگر سوریه این پیشنهاد را می پذیرفت، بحران کنونی هم رخ نمی داد
این مقدمه را به این خاطر بیان کردم تا بدانیم تمام تلاشهایی که اکنون برای ویرانی و نابودی سوریه انجام میشود، مقدمات و دلایل اصلی، فراوان و مهمی دارد یعنی نابودی مقاومت لبنان و مقاومت فلسطین که به معنای پایان مناقشه اعراب و اسرائیل و نزاع اسلامی و اسرائیلی است و در صورت بروز چنین اتفاقی(اگر سوریه تسلیم فشارها و خواستههای زیاده خواهانه آمریکا می شد)بخش بزرگی از منطقه تحت سیطره آمریکا شاید برای دهها سال قرار میگرفت که البته این اتفاق نیفتاد و هرگز رخ نخواهد داد.
چرایی شکلگیری حوادث سوریه از ایستگاه درعا/رد پای شیخ فتنه گر
من به یاد دارم که در همان ابتدای حوادث سوریه، یکی از شیوخ و بزرگان شهر درعا و البته یادآور می شوم که این داستان واقعی است چرا که من از شهروندان درعا هستم. در هفته نخست حوادث درعا در حضور برخی از مردم به صراحت اعلام می کرد که شیخ یوسف به شما درود می فرستد و به شما می گوید هرگز از خیابانها خارج نشوید و به اعتراضات خود علیه بشار اسد ادامه دهید که رویاروییها در پیش است.منظور از شیخ یوسف، شیخ یوسف القرضاوی(پدر معنوی تروریستهای تکفیری) است.
جمله قابل توجه الزعبی در ابتدای حوادث درعا
این مسئله و این داستان کاملا واقعی است زیرا زنی که در این جلسه و در کنار شیخ حضور داشت سخنان رد و بدل شده میان قرضاوی و این شخص را به من منتقل کرد و من آن را شنیدم و متوجه شدم که وی پس از آن به مردم چه گفته است.
در همان روز نخست حوادث درعا گفته شده بود که یکی از مقامات امنیتی سوریه شماری از کودکان را دستگیر و شکنجه کرد، یعنی ناخنهای آنها را کشید.گفته شد که این اتفاق به این خاطر رخ داد که آنها شعارهایی روی دیوارها نوشته بودند.
من قبل از آنکه یک وزیر باشم، یک وکیلم و به عنوان یک وکیل با برخی افراد در درعا نشستی داشتم به صراحت به آنها گفتم آن کودکان را بیاورید تا به رسانهها نشان دهیم و با وجودی که من یک شخصیت وابسته به دولت و نظام سیاسی هستم، گفتم اگر این حرف(ادعای شکنجه کودکان سوری در درعا به دست یک مقام امنیتی) صحت داشته باشد، من می خواهم به مخالفان بپیوندم. با رهبران سوریه تماس گرفتیم و گفتیم اگر این کار را انجام دهند، برای همه تضمین وجود دارد، هیچ کسی نیامد، چرا که این واقعه(ادعای شکنجه شدن کودکان در درعا به دست مسئولان سوری) در اصل بی اساس است.
رد پای بیگانگان در حوادث درعا
در روز دوم حوادث درعا، من در آنجا حضور داشتم، من این صحنه را که دیدم بازگو می کنم، نیروهای پلیس و نه ارتش در پشت یک خودرو آتش نشانی پناه گرفته بودند در حالی که سمت آنها شیشههای کوکتل مولوتف پرتاب می شد در همان روز بیست و پنج نفر از نیروهای پلیس شهید شدند و همان شب در خط آهن دمشق به درعا، کیسههای سیاه رنگی بر روی ریل آهن قرار داشت که داخل آن سلاح و مهمات رایگان برای تمام کسانی که تمایل داشتند، وجود داشت. این بدان معنا نیست که در آنجا، گروههای مسلح آماده وجود نداشتند. نه فقط در درعا،بلکه در منطقه غوطه، حمص و حلب و بسیاری از مناطق دیگر وجود داشتند.
چند دلیل در رد ادعای مدعیان وجود انقلاب در سوریه
اینها(گروههای مسلح) همان کسانی هستند که در ابتدای سخنانم گفتم عناصر طرحها و برنامههای خارجی(مزدوران بیگانگان) هستند. می خواهم چند مثال بگویم، اگر آنچه رخ داد فرض کنیم یک انقلاب باشد، آیا تا کنون شنیده اید که یک انقلابی به شبکههای رادار حمله کند، اگر این حوادث یک انقلاب بود،آیا کسی شنیده است که یک انقلابی به پایگاههای موشکهای زمین به هوا و نه زمین به زمین،موشکهایی که آماده شلیک به جنگندههای اسرائیلی بود، حمله کند؟اگر این حوادث واقعا یک انقلاب است،چرا 6 خلبانی را که به تازگی پس از پشت سر گذاشتن دوره آموزشی خلبانی پیشرفتهترین جنگندهها برگشته بودند،ترور کردند؟ و اگر این حوادث انقلاب است، چرا دانشمندان موشکی را ترور کردند؟ در حالی که دولت سوریه برای هر کدامشان،حداقل یک میلیون دلار هزینه کرده بود.
یک مثال دیگر می زنم، اگر این حوادث، انقلاب بود،چرا به محیطهای امنی و محافظتشده ای که حیوانات در آن نگهداری می شوند، و یا به مزارع و مراکز کشاورزی و دانشگاهها حمله کردند و به آتش کشیدند؟ چرا ادارات دولتی و دادگاهها و مراکز ثبت احوال را به آتش کشیدند؟ اگر قرار بود این یک انقلاب باشد، انقلابیون باید مراکز زیربنایی و زیر ساختهای کشور را برای آینده خود نگه دارند.اگر این حوادث واقعا انقلاب است، چرا به شبکههای انتقال برق حمله می کنند؟چرا نیروگاههای اصلی برق را ویران می کنند؟ چرا تاسیسات برقی و شبکههای گسترده انتقال برق میان سوریه و لبنان، و سوریه و ترکیه، سوریه و عراق را مورد حمله قرار می دهند؟
دو شیوه رهبری سوریه در برخورد با حوادث در ابتدای بحران
اما با این وجود، رهبری سوریه از همان ابتدای حوادث همان گونه گفتم به دو راه و شیوه عمل کرد: شیوه برخورد با طرحهای خارجی و مزدوران آن به عنوان تروریسم و شیوه دیگر شیوه تعامل و برآورده کردن خواستههای مردمی اگر واقعا به حق بود.
برخی از شخصیتهای مخالف در داخل و خارج سوریه گفتند که حزب بعث، قدرت و دولت را به انحصار خود درآورده است این در حالی است که ماده هشتم قانون اساسی می گوید رهبری و اداره کشور به دست حزب بعث است.
تغییرات گستردهای در قانون اساسی سوریه ایجاد و این قانون اصلاح شد.
چهار تغییر و اصلاح مهم در قانون اساسی سوریه
من فقط به چهار مورد از اصلاحاتی که بر روی قانون اساسی در سال 2012 اعمال شد، اشاره می کنم : اولین مورد اصلاح شده، لغو ماده هشتم قانون اساسی بود که بر رهبری حزب بعث بر جامعه و کشور تصریح می کرد و جایگزین نظام سیاسی با نظام چند حزبی که از درون صندوقهای رای تعیین شود. دومین اصلاح اساسی در قانون اساسی،نظامی که در قانون اساسی آمده، سوسیالیستی بود و تمام مبانی و اصول آن قانون هم سوسیالیستی بود این متن از قانون را با بر اساس قانون چند حزبی تغییر دادیم و ممکن است حتی انتخابات باعث شود که یک دولت لیبرالی و یک نظام اقتصادی لیبرالی را پایه گذاری کند و ممکن است یک نظام سوسیالیستی روی کار آید یا دولتی فراگیر و چند حزبی و یا هر حالت دیگر
اصلاحی که بر روی قانون اساسی اعمال شد، می گوید ماهیت نظام اقتصادی اهمیتی ندارد، مهم اهدافی است که این نظام باید محقق کند از جمله عدالت اجتماعی، برابری فرصتها(ی شغلی)، توسعه پایدار و متوازن و دیگر مبادی و اصول
سومین مورد اصلاح شده اساسی در قانون اساسی مربوط به برخی اقلیتها همچون کُردهاست. این یک ماده کاملا جدید در قانون اساسی است که قبلا وجود نداشت و این ماده به صراحت می گوید که قانون اساسی حقوق اساسی برای تمام اقلیتها را به دو شرط تضمین می کند: شرط نخست حفظ وحدت و تمامیت ارضی سوریه و شرط دوم حفظ وحدت ملی سوریه است.
به این معنا که اگر حزب یا گروهی تحت عنوان حقوق فرهنگی بخواهد بخشی از خاک سوریه را جدا کند،دولت سوریه این اجازه را نخواهد داد.
چهارمین مورد اصلاح شده اساسی(در قانون اساسی) درباره پست ریاست جمهوری است، پیش از اصلاح، پست ریاست جمهوری از طریق همه پرسی اینگونه مشخص می شد که نظرت را درباره نامزد ریاست جمهوری با نوشتن "آری" یا "خیر"اعلام می کردی.اصلاحی که صورت گرفت، به این شکل است که پست ریاست جمهوری از طریق انتخابات مشخص می شود و بر این اساس هر شهروندی که تابعیت سوریه را دارد این حق را دارد که در چارچوب شرایط سِنی و غیره خود را نامزد کند. البته پیش از صدور قانون اساسی و اجرای همهپرسی درباره آن، قانون احزاب و قانون جدید انتخابات عمومی و قانون اداره محلی صادر شد و از همه مهمتر لغو قوانین عرفی به ویژه قانون حالت فوق العاده در کشور بود.
چرا مخالفان خارج نشین با تغییرات گسترده در قانون اساسی هم موافقت نکردند
با وجود این همه تغییراتی که حاصل شد، هنوز کسانی که شخصیتهای معارض سوری خوانده می شوند، با این تحولات موافقت نکردند.مخالفانی که در ریاض(پایتخت عربستان) هستند و معارضانی که در میهمانی حمدآل ثانی(قطر) هستند و مخالفانی که تحت حمایت سازمان اطلاعات فرانسه یا سازمان اطلاعات ایتالیا قرار دارند و منظورم بسیار واضح است، با این اقدامات انجام شده(اصلاح قانون اساسی و صدور قوانین جدید) مخالفت کردند.
پس از بالابردن سقف مطالبات خود می گویند این تنها خواسته ما نیست، ما خواستار تغییر نظام سوریه و سرنگونی رئیس جمهور هستیم.جهتگیری آنها کاملا تغییر کرد.واقعیت این است که این خواستهها، خواستههای آنها از همان روز نخست بود، چرا که از همان نخست نمی توانستند چارچوبهای خود را بیان کنند،چون چیزی را که از ابتدا به ظاهر اعلام می کردند، اکنون محقق شده است.
در آن زمان برخی از مخالفان می گفتند که شما این اصلاحات را برای باقی ماندن در نظام و قدرت انجام داده اید.من شخصا پاسخ برخی از آنها را دادم که اگر در منزلی هستید و از سقف منزلتان آب چکید، آیا منتظر فروریختن سقف خانه میمانید یا آن را تعمیر می کنید. این همان کاری است که ما انجام دادیم(اقدامات اصلاحی انجام دادیم) و بر عکس آن، به دیگران(مخالفان) گفتیم بیایید در همین منزل و در قدرت با تمام نهادهایش شریک شوید و با همدیگر اصلاحاتی را که از نظر شما باید انجام شود، مورد بررسی قرار دهیم، این را هم به طور کامل رد کردند،پاسخ آنها در سالهای 2011، 2012 و 2013 منفی بود و هرگز حاضر نیستند با دولت مذاکره کنند. من به آنها گفتم شما در بهترین شرایط، شجاعت ندارید و در بدترین احوال، این خیانت ملی است.